برگزاری چهارمین سالگرد ارتحال حجت الاسلام ساداتی و یادواره علمای اسرم+ تصاویر سعید محمدجانی

اخبار اسرم : مراسم چهارمین سالگرد حجت الاسلام حاج سیدمحسن ساداتی امام جماعت فقید  و علمای اسرم در مسجد امام حسین (ع)  برگزار شد .

4 دیدگاه

  • نگاهی به زندگی عالم ربانی سید محسن ساداتی اسرمی از زبان فرزندش :  همیشه و در همه حال به یاد خدا بود و زبانی شاکر داشت… ارادت خاصی به مردم و اهالی اسرم داشت ، بعد از تحصیل در شهر نجف با آنکه پیشنهاد پست و مقام و تامین رفاه زندگی از شهر مشهد و قم داشت به خاطر عشق و علاقه ای که به وطن ، زادگاه مادری اش و اهالی اسرم داشت سکونت در زادگاهش را ترجیح می داد… جویای نام و مقام نبود و با توجه به مقام معنوی که داشت  بی ادعا وسادگی و اخلاص سرلوحه کارش بود برای زندگی خودش برنامه منظمی داشت… و گاهی امورات منزل و نظافت و خرید را نیز بر عهده می گرفت … اهل مطالعه بود و همیشه توصیه به مطالعه و کسب دانش میکرد … پیاده روی  روزانه همیشه در برنامه اش بود و می گفت با ورزش کردن نشاط و شادابی بوجود می آورد برای انجام دادن کارها و بندگی کردن خدا… همیشه جویای حال نیازمندان و بیماران بود و به امور آنان رسیدگی میکرد… در زمان حیات مادرش تا آخرین لحظه با توجه به مشغله کاری که داشت از خدمت به ایشان هیچ وقت دریغ نمی کرد… عاشق اهل بیت بود و یادشان را همیشه زنده نگه می داشت و عزاداری محرم و صفر رو برپا می داشت و همیشه تاکید بر اقامه عزا در خور و شان اهل بیت و به دور از تحریف ها و نوآوری های بدعت گونه بود… همیشه در دسترس بوده  و در حد توان به امورات مردم رسیدگی میکرد…همیشه با وضو بود و به خواندن نماز در اول وقت اهمیت و تاکید می کرد… بیش از چهل سال نماز جماعت را در اسرم و روستای اطراف اقامه می کرد و هیچ وقت گرما و سرما مانع انجام  تبلیغ دینی اش نمی شد…با پیگیریها و حضورش در سازمانها و نهادها موجب توجه و جذب امتیازها و تسریع امورات عمران و آبادانی در اسرم می شد که از جمله آن تلاش و پیگیری ایشان برای آسفالت خیابانها و گازرسانی و مخابرات اسرم- جامخانه را می توان نام برد… علاقه زیادی به جوانان داشت و از تلاش برای ازدواج و اشتغال آنان دریغ نمی کرد و از فرصت سوزی ایام جوانی بر حذر می داشت و آنان را به تربیت نفس و کسب فیض سفارش می کرد… صداقت در کلام تو عیان بودقناعت در سرایت جاودان بودکلامت شور قلب عارفان داشتکه حسنت همچو دریا بی کران بود

  • نگاهی به زندگی عالم ربانی سید محسن ساداتی اسرمی از زبان فرزندش:  همیشه و در همه حال به یاد خدا بود و زبانی شاکر داشت… ارادت خاصی به مردم و اهالی اسرم داشت ، بعد از تحصیل در شهر نجف با آنکه پیشنهاد پست و مقام و تامین رفاه زندگی از شهر مشهد و قم داشت به خاطر عشق و علاقه ای که به وطن ، زادگاه مادری اش و اهالی اسرم داشت سکونت در زادگاهش را ترجیح می داد… جویای نام و مقام نبود و با توجه به مقام معنوی که داشت  بی ادعا وسادگی و اخلاص سرلوحه کارش بود برای زندگی خودش برنامه منظمی داشت… و گاهی امورات منزل و نظافت و خرید را نیز بر عهده می گرفت … اهل مطالعه بود و همیشه توصیه به مطالعه و کسب دانش میکرد … پیاده روی  روزانه همیشه در برنامه اش بود و می گفت با ورزش کردن نشاط و شادابی بوجود می آورد برای انجام دادن کارها و بندگی کردن خدا… همیشه جویای حال نیازمندان و بیماران بود و به امور آنان رسیدگی میکرد… در زمان حیات مادرش تا آخرین لحظه با توجه به مشغله کاری که داشت از خدمت به ایشان هیچ وقت دریغ نمی کرد… عاشق اهل بیت بود و یادشان را همیشه زنده نگه می داشت و عزاداری محرم و صفر رو برپا می داشت و همیشه تاکید بر اقامه عزا در خور و شان اهل بیت و به دور از تحریف ها و نوآوری های بدعت گونه بود… همیشه در دسترس بوده  و در حد توان به امورات مردم رسیدگی میکرد…همیشه با وضو بود و به خواندن نماز در اول وقت اهمیت و تاکید می کرد… بیش از چهل سال نماز جماعت را در اسرم و روستای اطراف اقامه می کرد و هیچ وقت گرما و سرما مانع انجام  تبلیغ دینی اش نمی شد…با پیگیریها و حضورش در سازمانها و نهادها موجب توجه و جذب امتیازها و تسریع امورات عمران و آبادانی در اسرم می شد که از جمله آن تلاش و پیگیری ایشان برای آسفالت خیابانها و گازرسانی و مخابرات اسرم- جامخانه را می توان نام برد… علاقه زیادی به جوانان داشت و از تلاش برای ازدواج و اشتغال آنان دریغ نمی کرد و از فرصت سوزی ایام جوانی بر حذر می داشت و آنان را به تربیت نفس و کسب فیض سفارش می کرد… صداقت در کلام تو عیان بودقناعت در سرایت جاودان بودکلامت شور قلب عارفان داشتکه حسنت همچو دریا بی کران بود

  • حضرت علی (ع) می فرماید :”  العلما باقون ما بقی الدهر اعیانهم مفقوده و امثالهم فی القلوب  “علما باقی هستند مادامی که روزگار باقی است و صورت آنها در اذهان جاودان است هر چند جسم آنها نباشد و مرده باشند.نگاهی به زندگی نامه عالم  ربانی سید محسن ساداتی اسرمی :در اولین روز از خردادماه سال ۱۳۲۱ هجری شمسی در اسرم ، از دامن خانواده ای متدین و مذهبی و زحمتکش،  و از پدری به نام  سید حسین و مادری به نام مشهدیه حلیمه، کودکی چشم به جهان گشود که او را سید محسن نام نهادند… دو سال از عمرش نگذشته بود که از نعمت پدر محروم شد و یتیمی بر سرش سایه افکند و تنها فرزندی بود که در کنار مادرش مورد سرپرستی قرار گرفت… ایشان از همان ابتدا با آن ذوق و شوق و استعداد بی نظیری که از لطف الهی شامل حالش شده بود ، و با تمام مشکلاتی که پیش رو داشت، تحصیلات ابتدائی خود را در تکیه امام حسین(ع) اسرم در محضر مرحوم استاد حروفیان بهره‌مند شد و همزمان با تحصیلات از کلاس سوم ابتدائی برای فراگیری قرآن کریم به مدرسه ای در شهرستان  سورک رفته و در همان سال کاملا بر قرائت قرآن تسلط یافت… آقا سید محسن در دوران نوجوانی و یتیمی برای امرار معاش و تامین هزینه تحصیلی خود در همان ایام تحصیلی و ایام تعطیلی مدارس و تابستانها ، به کار و کارگری می پرداخت. از جمله کارهایی که ایشان به آن مشغول بودند : کار در کانال وزارت راه در دشت ناز-کار در مزارع پنبه،توتون و کارهای کشاورزی و… که بسیاری از اهالی نیز همکار با ایشان بودند… از سن ۱۲ سالگی که در حال تحصیل در سال ششم ابتدائی بوده اند به حوزه علمیه در شهرستان نکا راه یافت و پای درس مرحوم آیت الله لیموندهی که خود مردی عارف و زاهد و بنام بود به مدت دو سال بهره‌مند گشت سپس برای تکمیل و ادامه تحصیل به مدرسه امامیه که در مجاورت مسجد جامع ساری بوده به همراه پسر عموی خویش مرحوم  حاج سید اسماعیل ساداتی که ایشان نیز خدمات شایانی به اهالی متدین اسرم نموده اند،  عزیمت نمود و در محضر علمائی همچون مرحومین سید رضا سعادت – عظیمی و صدوقی ، به مدت دو سال بهره مند شد… بعد از آن ، عالم ربانی برای ادامه تحصیلات حوزوی با حضور در مدرسه علمیه مصطفی خان ساری زیر نظر و مسئولیت مرحوم  حضرت آیت الله سید رضی شفیعی رحمت الله علیه به مدت هفت سال شاگردی علما و مدرسین این حوزه مقدسه از جمله آیت الله شفیعی را نموده اند. همزمان با تحصیل به عنوان مدرس در این حوزه به تدریس نیز می پرداختند و مرحله سطح حوزه یعنی دروس مطول و معالم را با موفقیت پشت سر گذاشتند… با توجه به استعداد درخشان و خدادادی ایشان،  با تشویق و ترغیب حضرت آیت الله شفیعی (ره) در سال ۱۳۴۵ و در سن ۲۴ سالگی برای ادامه تحصیل عازم  کشور عراق و شهر نجف اشرف گردید…ایشان برای تامین هزینه سفر ،   تحصیل و اقامت در شهر نجف ، به منزل مرحوم حاج عباس نادری رفته و مبلغ ۵۰۰ تومان قرض گرفته بود اما پس از مدتها برای ادای قرض ،  آن مرحوم از بازپس گرفتن آن صرف نظر و بخشش نمودند.معظم له با گذشت سه سال حضور در نجف در روز سه شنبه نهم دی ماه ۱۳۴۸ به ایران بازگشته و با دختر عمویشان ،  که از خانواده با اصالت و متدین و مذهبی بوده ازدواج نموده و مجددا به همراه همسرش برای ادامه تحصیل  به نجف اشرف عزیمت نمودند…هیچگونه کمک مالی دیگر از طرف اهالی اسرم  ،  بابت کمک هزینه عالم ربانی در مدت اقامت در شهر نجف نشده است و همچنین ارسال وجه نقدی از طریق مراسلات پستی به دلایل سیاسی و امنیتی در آن زمان  مقدور و امکان پذیر نبود. حجت الاسلام حاج سید حسن ساداتی (عموی عالم ربانی ) در سال ۱۳۴۹ که مدیر کاروان حج بوده در اعزام کاروانی زائرین در  شهر مکه با آقای طاهری گرگانی ( نماینده مجلس گرگان و عضو شورای نگهبان ) که از دوستان عالم ربانی و در شهر نجف با ایشان به تحصیل مشغول بوده اند ،  آشنا شده  ، و حجت الاسلام و المسلمین سید حسن ساداتی با کمک زائران کاروان ،  مبلغ هشتاد تومان بابت کمک مالی برای عالم ربانی جمع آوری  کرده و به آقای طاهری گرگانی داده  و ایشان پس از بازگشت به شهر نجف ،  آن مبلغ را برای عالم ربانی ارسال کرده اند. مجتهدین نجف نیز  کمک  هزینه اقامت طلاب در شهر نجف ، مبلغی ماهیانه به مقدار یک درهم در نظر می گرفتند و پرداخت می کردند.  محل اقامت عالم ربانی در شهر نجف ،  در خیابانی معروف به  شارع رسول در بازار هویش   ، کوچه حاج  مهدی بطینه،  و بعد ها در کوچه زرزوری بوده و مبلغ ده درهم اجاره بها می دادند.  در شهر نجف دروس لمعتین را زیر نظر مرحوم استاد روشنی که اهل روستای چهارده گرگان بود فرا گرفته و دروس مکاسب را نیز زیر نظر مرحوم  استاد راستی و دروس کفایتین را نزد مرحوم استاد مرتضوی کسب فیض نموده اند…  همزمان از درس اصول مرحوم  حضرت آیت الله العظمی خوئی (ره) بهره برده اند و در همین سالها در نجف اشرف از محضر علمای بنام همچون آیات عظام : سید عبدالله شیرازی – سید عبدالاعلای سبزواری – استاد مستنبط و به ویژه آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی که از اعاظم  جهان تشیع بوده کسب فیض نموده اند…بعد از اتمام دروس سطح حوزه ،  شروع به تحصیل دروس خارج نموده اند و به همراه حضرت آیت الله معلمی امام جمعه محترم قائمشهر و عضو مجلس خبرگان رهبری که از دوستان خانوادگی معظم له نیز بوده و هست ، از دروس خارج فقه در محضر رهبر و معمار کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) بهره مند شده اند..درسال ۱۳۵۲ در مسجد شیخ انصاری شهر نجف ، در درس خارج امام خمینی(ره) ، که کتاب مکاسب محرمه را تدریس می‌کردند مانند دیگر طلبه‌ها و روحانیون در کلاس درس ایشان شرکت می‌کردند. و از جمله کسانی که در درس خارج امام(ره) شرکت داشته و از دوستان صمیمی ایشان بوده ، شهید سید محمد باقر حکیم رئیس مجلس اعلای شیعیان عراق بوده که از آن رهبر مبارز چند جلد کتاب (که عالم ربانی در جستجوی آن کتابهای نایاب بوده و به زبان عربی تالیف شده بود) به عالم ربانی اهداء کرده اند مدت تحصیل ایشان تا سال ۱۳۵۴ ادامه پیدا کرد و در این سالها بدلیل وجود اختلاف بین ایران و عراق در زمانی که صدام ملعون نخست وزیر عراق و حسن البکر رئیس جمهور عراق بوده و سخت گیری های بی حدی که نسبت به ایرانیان و طلاب و روحانیت به عمل می آوردند ، پس از مدتی حضور مخفیانه ، علی رغم میل باطنی برای بهره مندی علمی و معنوی ، ناچارا پس از حدود ده سال اقامت در شهر نجف ، در روز یکشنبه ۱۹ذیقعده ، برابر با دوم آذر سال ۱۳۵۴ به همراه همسر و چهار فرزندش به ایران مراجعت نمود…با توجه به مقام و مدارج علمی و شایستگی ایشان ، که مورد استقبال در شهرهای مقدس مشهد و قم و همچنین در مرکز استان (ساری)  قرار گرفته بود ، با آنکه به وی تدریس به همراه تامین رفاه و مخارج در آنجا را به وی پیشنهاد داده بودند از باب عمل به حب الوطن من الایمان ، و با عشق و علاقه ای که به مردم و روستای خود داشتند ،  زادگاه خویش ،  را برای سکونت و خدمت به اهالی شریف و متدین اسرم اختیار نموده اند… با معرفی توسط مرحوم حضرت آیت الله شفیعی (ره) ، به عنوان امام جماعت اسرم  برگزیده شد و به اقامه نماز جماعت و تبلیغ در اسرم و همچنین در روستای جامخانه و روستاهای اطراف اشتغال داشتند…عالم ربانی در سال ۱۳۶۰ به حج تمتع به مدیریت حاج خاش کار  (ساکن ساری)مشرف شدند که چند نفر از اهالی اسرم  با ایشان همسفر بودند (آقایان حاج محسن اسدی،  حاج علی عموزاده ،  حاج فرضعلی شبرنگ )با توجه به اینکه ایشان از شاگردان حضرت امام خمینی(ره) بوده و ارادت خاصی نسبت به حضرت امام داشتند ، با آغاز نهضت انقلاب اسلامی ، ایشان در سال ۱۳۵۵ به طور مخفیانه اعلامیه ها ،  نوارها و کتابهای امام خمینی (ره) توسط جوانان برومند بین اهالی روستا پخش می کردند بطوریکه در سال ۱۳۵۵ یکبار مورد بازجوئی ساواک قرار گرفته و از وی تعهدی بابت عدم فعالیت و شورش علیه  نظام شاهنشاهی ، تحریک برای قیام مردم ، و حمایت از امام برای انقلاب اسلامی گرفته بودند.  با این حال به تبلیغ مخفیانه ادامه داده تا اینکه در سال ۱۳۵۷ این تبلیغات علنی شد و حتی از مدارس علمیه نکا و ساری مامور به انجام تبلیغات آشکار شدند بطوریکه اولین تظاهرات و اعتراض و خیزش انقلابی  بر ضد نظام شاهنشاهی و استبدادی ، به مدیریت و فراخوانی ایشان در اسرم برگزار گردید…عالم ربانی بعد از پیروزی شکوهمند  انقلاب اسلامی علاوه بر سعه صدر و شکیبائی و زهد و تقوا و پارسائی که نسبت به تبلیغ و ترویج دین مبین اسلام و مذهب تشیع داشتند ، در عرصه های مختلف فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و عمرانی حضور موثر و فعالی داشته و در نزد مسئولین محلی و منطقه ای دارای جایگاه والایی بوده و عهده دار سمت و ریاست ستادها و نهاد های مختلف به شرح ذیل بوده اند :- ریاست کمیته انقلاب اسلامی روستا طی سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ – ریاست شعبه ثبت نام و اخذ رای روستا طی سالهای ۱۳۵۷ لغایت ۱۳۶۱ – ریاست انجمن نظارت شورای نگهبان بر انتخابات در شهرستان میاندرود  طی سالهای ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷- امین مسجد و تکیه امام حسین (ع) از طرف اداره کل اوقاف استان مازندران با تصویب شورای امناء و نظارت  شهرستان ساری طی سالهای ۱۳۶۲ لغایت ۱۳۶۵ – مرجع و معرف تحقیقات استخدامی مشاغل جوانان در ادارات و نهادها و نامزدی مجلس شورای اسلامی و شورای روستا – ریاست شورای فرهنگی اسرم – ریاست ستاد محرم – ریاست ستاد رمضان – و… و همچنین ایشان در زمینه طرح ها و پروژه های عمرانی با مشارکت مردمی ، که به عنوان محور و یکی از افراد  موثر،  هدایتگری و ایفای نقش مینمود ،  که از جمله می توان به – پروژه تعریض معابر – پروژه آسفالت اسرم – پروژه گاز رسانی اسرم – ساختمان مخابرات اسرم –  نوسازی مسجد جامع اسرم –  غسالخانه عمومی-  و… نام برد. همچنین برای تاسیس و فعالیت  گروه های فرهنگی و مذهبی از جمله : کانون فرهنگی و مذهبی حضرت زینب (س) اسرم و کانون فرهنگی مذهبی شهدای مسجد جامع اسرم  نقش موثر و بسزائی ایفا نمودند.ایشان در سال ۱۳۹۰ به علت سکته مغزی دچار مشکلات جسمی و حرکتی شده بود و پس از آن در سال ۱۳۹۲دچار مشکل قلبی شده و مورد عمل جراحی باز قرار گرفته بود ،  پس از دو سال رنج جسمانی ، به علت مبتلا شدن به بیماری سرطان خون و کاهش قدرت ضربان قلب به کمتر از سی درصد که مانع عمل شیمی درمانی شده بود  ،  علی رغم تلاش و پیگیری‌های بیت شریف ایشان و اعضای محترم ستاد که به منظور پیگیری درمان ایشان توسط مسئولین و اهالی محترم اسرم تشکیل شده بود( با تلاش و هدایت حجت الاسلام آقای محسن شجاعی و آقای مهدی فهیمیان )  ،  توسط پزشکان معالج بیمارستان‌های ساری و تهران ، ناممکن و لاعلاج تشخیص داده شد ،  سپس در صبحگاه روز دوشنبه بعد اذان صبح مورخه ۱۳۹۴/۶/۲ در سن ۷۴ سالگی ، ندای حق را لبیک گفته و به دیدار حق شتافت و روحش در جوار اجداد طاهرینش آرام گرفت و دوستدارانش  را به غم فراق خویش مبتلا ساخت. فردای آن روز سه شنبه در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۳ با حضور باشکوه اهالی محترم و قدرشناس اسرم  و جامخانه  ،  و دوستدارانی که از راه دور و نزدیک آمده بودند پیکر مطهر ایشان را از مسجد صاحب الزمان (عج) به سمت محل سکونت وی و از آنجا به سمت مسجد جامع و مسجد امام حسین (ع) تشییع  نمودند و سپس آیت الله نظری با آن حالت بیماری و کسالت که داشتند ، نماز میت آن عالم را به جماعت اقامه کردند و پس از زیارت عاشورا با صوت زیبا و صدای دلنشین سید حسن ساداتی (ف سید محمد،  نوه حجت الاسلام و المسلمین سید حسن ساداتی ) قرائت گردید و پس از آن پیکر آن عالم توسط عاشقان و دلدادگانش با پای پیاده و با نوای آقای اسماعیل ذبیحی ، به سمت مسجد سجادیه و سپس به سمت مزار مومنین واقع در سید حمزه (ع) تشییع نمودند و با عزت و احترام در جوار سید حمزه و در کنار قبر پدرش به خاک سپردند.  شب اول قبر ایشان تقارن با شب ولادت حضرت علی ابن موسی الرضا (ع)  بوده که یقینا مهمان سفره کرم و مورد لطف و توجه آن حضرت بوده اند. نماز وحشت ( نماز شب اول قبر این عالم جلیل القدر) توسط اهالی محترم و به امامت حجت الاسلام سید ابراهیم ساداتی  در مسجد جامع اسرم  به صورت وحدت اقامه گردید.  و در پی این مصیبت عظما ، و در سوگ از دست دادن پدری معنوی ، از سوی بزرگان محل ، یک هفته عزای عمومی اعلام گردید و هفت شب با اقامه نماز جماعت مغرب و عشا و مرثیه سرائی و سخنرانی مدعوین همراه با صرف شام  در مسجد جامع اسرم ،  یاد و نام آن عالم ربانی را گرامی داشتند…  حضرت آیت الله طبرسی  نماینده ولی فقیه در استان مازندران ، که بعد از رحلت عالم ربانی و پیش از تشییع پیکر مطهر ، به منزل این عالم جهت عرض تسلیت و تسلی بازماندگان حضور یافته بود ضمن طلب مغفرت برای این عالم زاهد و وارسته از خداوند متعال ، ایشان را عالمی با تقوا ، روحانی انقلابی ، مردمی ،  دوست داشتنی در اسرم  و شهر و استان دانستند و از ساده زیستی این عالم تمجید کردند که در و دیوار این خانه گویای این حقیقت است. آیت الله طبرسی با حضور در صبح سومین روز ارتحال این عالم با حضور بر سر مضجع شریف ایشان با اهداء فاتحه یادشان را گرامی داشتند.آیت الله معلمی امام جمعه قائمشهر و پدر دو شهید ، که از دوستان صمیمی و نزدیک این عالم بزرگوار بوده و  با هم در شهر نجف در درس خارج حضرت امام خمینی (ره) شرکت داشتند و با وجود اختلاف سیاسی بین ایران و عراق ، سه سال زودتر از این عالم ربانی به ایران مراجعت کرده بود ، در سخنرانی مراسم سوم ایشان در روز جمعه ، که گفته بود برای دومین بار نتوانست در نماز جمعه به جهت ارج  نهادن به مقام شامخ ایشان شرکت نماید ، در وصف این عالم ،  ایشان را عالمی عامل ، شجاع ، بی ادعا و بی ریا معرفی کردند…..  برای آن عالم فرزانه و عارف زاهد ، صبر جمیل و اجر جزیل برای بیت معظم له و همه دوستدارانش از خداوند متعال مسئلت می نمائیم….این عالم وارسته ، از روحانیون برجسته درحوزه دینی وانقلابی شهرستان ساری ومیاندورود بوده که درکنارمردم برای دفاع ازانقلاب و پشتیبانی ازرزمندگان عزیزهمواره حضوری فعال ومستمرداشته اند.این فقیه زاهد در مدت حیات خود ، از پذیرش پست های پیشنهادی در حوزه شهری و استانی امتناع ورزید و خود را تمام وقت ، وقف خدمت به اهالی شریف و متدین اسرم گماشت.ایشان در مسائل سیاسی دخالت و اظهار نظر نمی کردند اما از طریق رسانه پیگیر خبرها بودند. و وابسته به هیچ حزب و جناحی نبوده و حمایت نمی کردند و یا در منافع آنان اقدامی انجام نمی دادند.  ولایت فقیه به رهبری حضرت آیه الله خامنه ای را محور و حجت در پیشبرد اهداف اسلام و انقلاب می دانستند.  با آنکه سهم به حقی  از سفره انقلاب داشتند اما مطالبه ای نسبت به آن نداشتند و برای خدمت به مردم خود را از نام و مقام به دور می داشتند. آن عالم زاهد ، دارای فضایل و سجایای بی شمار اخلاقی و عرفانی بودند ،  ساده زیستی ،  قناعت ،  صداقت ،  گشاده روئی و…  از جمله ویژگیهایی بود که به خاطر آنها مجذوب و محبوب دلهای مردم  شده بود.همیشه در میان مردم ،  و با مردم بود . و همگان با ایشان رابطه صمیمی و راحتی داشتند. با ایجاد و حفظ همدلی و برادری ،  اتحاد و انسجام و همبستگی را تقویت و برای اهالی فراهم می کرد. در همه حال جویای حال نیازمندان و گرفتاران و بیماران بود و از خدمت به آنان در حد توان خود دریغ نمی کرد.همیشه درمراجعات اهالی به ایشان حتی به هنگام  استراحت ، در دسترس بودند…ایشان چهل سال امامت نماز جماعت اسرم را بر عهده داشتند (شبهای چهارشنبه در مسجد صاحب الزمان(عج) و شبهای پنج شنبه در مسجد سجادیه ، به جهت غریب نماندن مسجد و برپائی نماز جماعت برای ساکنین محله و مجاورین آن مسجد ،  اقامه نماز جماعت مغرب و عشا را داشتند ). برای اقامه نماز جماعت توجه خاصی داشت ،  نیم ساعت مانده به اذان در مسجد حضور می یافت و با تسبیحی که در دست داشت ذکر و یاد خدا را بر لبانش زمزمه می کرد. حتی اگر دعوت به منزل فرزندشان( که خارج از اسرم سکونت داشتند ) شده باشند ابتدا نماز جماعت را اقامه و سپس اجابت دعوت می کردند. در گرما و سرما ، در هوای بارانی و آفتابی ، با پای پیاده نماز ظهر و عصر در مسجد امام حسین (ع) و نماز مغرب و عشاء در مسجد جامع اسرم  اقامه میکرد…  در برپائی مراسمات و مناسبتهای مذهبی در طول سال توجه خاصی داشته و به ایراد سخن ، بیان احکام و روایات اخلاقی می پرداخت  و در برابر آن هیچگونه دستمزدی مطالبه نداشتند. در نشست و دورهمی مردم از غیبت و تهمت و دروغ خودداری می کردند و دیگران را نیز از آن بر حذر می داشتند…  ایشان امین و راهنما و مرجع رسیدگی مسائل و مشکلات معیشتی و مالی و خانوادگی مردم  بودند ، در زمینه ازدواج و اشتغال جوانان ،(اشتغال در  صنایع فلزی ، کشت و صنعت شمال و و…  مراکز صنعتی دیگر ) هم محل رجوع  مردم و گره گشائی می کردند و نیز هیچگونه توقع و چشم داشتی در برابر انجام خدمات صادقانه خویش به مردم نداشتند…ثمره ازدواج آن عالم ، سیزده فرزند ( نه فرزند پسر و چهار فرزند دختر) بوده است. یکی از فرزندشان به نام سیدحسن که در شهر نجف متولد شده بود  در کودکی دیده از جهان فرو بست و در آرامگاه وادی السلام شهر نجف  آرمید.  چهار فرزندش در شهر نجف و هشت فرزند دیگرشان در اسرم متولد شده اند که مرحومه حاجیه خدیجه یزدان پناه  مامایی همسرشان را بر عهده داشتند. دو  فرزند ایشان به نامهای آقا سید باقر و آقا سید رضا در حال تحصیل دروس حوزوی در شهر مقدس قم می باشند.  ایشان علی رغم کثرت اولاد ، در بعد تربیتی از مفاخر خاندان ،  اسرم  و منطقه محسوب می شدند  که نشانگر تبعیت ایشان به سیره عملی انبیاء و اولیاء الهی در خصوص رعایت حلال و حرام خداوندی بوده که مصداق عملی آیه شریفه ” یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه ” بوده که تزکیه و تعلیم دو بال پرواز به قله سعادت ،  عزت دنیا و عقبای ایشان بوده است ، که باید مورد الگوی همگان قرار گیرد.ایشان ارادت و توجه خاصی به اهل بیت علیهم السلام داشتند ، و ذکر و یادشان را همیشه زنده نگه می داشتند ، در زمانی که از سال ۱۳۹۰ پزشک معالج وی ایشان را به دلایل  بیماری و فشار روانی ، از سخنرانی در منابر و مجالس منع کرده بود اما تا پایان عمرشان ولو در پله اول منبر و با سخنرانی های کوتاه دست از تبلیغ دین مبین اسلام کوتاه نمی کرد.  عنایت و کرامت ائمه اطهار از جمله حضرت زهرا (س) و امام علی بن موسی الرضا(ع) شامل حال ایشان بود و از لطف و مهربانی شان بهره مند می شدند. تبعیت از الگوی گفتاری و رفتاری معصومین علیهم السلام را مورد توجه همگان قرار می دادند. با فرا رسیدن ماه محرم و صفر ، ماه عزاداری ابا عبدالله الحسین (ع) ،  با سخنرانی و روضه خوانی در تکیه امام حسین (ع)و تکیه ابوالفضل(ع) اهداف نهضت کربلا را روشنگری می نمودند.و در یکی از  وصایا و سفارشات ایشان تاکید بر حضور جوانان و هیئتهای مذهبی در مساجد ،  تکایا ، محافل دینی و مذهبی برای بزرگ شمردن مناسبتهای معصومین علیهم السلام علی الخصوص مجالس عزای اباعبدالله با حفظ عزاداری سنتی و پرهیز از تحریفها و نوآوریهای بدعت گونه را داشتند و بر این باور بود که  حضور همراه با معرفت در مجالس و محافل معصومین علیهم السلام ، موجب سعادت در دنیا و آخرت خواهد شد. دهه ی آخر ماه صفر به همراه کاروان هیئت عزاداران حسینی برای عرض ارادت و تسلیت به علی بن موسی الرضا (ع) ،  عازم مشهد مقدس می شدند (که بعد ها با تعدد هیئت ها و کثرت جمعیت ، زمان اعزامی کاروان هیئتی به چهلم امام حسین (ع) و بعد از آن به زمان مناسبی بعد از برگزاری  مراسم تاسوعا و عاشورا با اقامت یک هفته ای تغییر کرده است )و با حضور در دسته جات عزاداری ، اقامه عزا می نمودند.  در ماههای مبارک رمضان تمام نماز های یومیه را به جماعت می خواندند (اقامه نماز  ظهر و عصر و سخنرانی ، سالها بصورت سه دهه در مساجد جامع ، سجادیه ، امام حسین (ع) بود که با به سازی و بازسازی بنای مسجد صاحب الزمان (عج) و با حضور و اقامه نماز ظهر و عصر در  مسجد امام حسین (ع) توسط حجت الاسلام حاج سید عیسی حسینی ، نماز جماعت  ظهر و عصر سه دهه ی ماه مبارک رمضان  در مساجد صاحب الزمان (عج) ، جامع و سجادیه اقامه میشد ) و شبها نیز بعد از صرف افطار با عزیمت به روستای جامخانه  نماز مغرب و عشا را به جماعت اقامه می کردند( با آنکه آن روستا مبلغ دینی کم نداشت اما با ارادتی که به ایشان داشتند و با اصرار زیاد آن اهالی ناچارا به پذیرفتن آن بود در حالی که بر این باور بود که آنان هم مثل ایشان باید تبلیغ داشته باشند و انتظارحمایت محلی و اولویت تبلیغ با آنان بوده  ) و بعد از سخنرانی با حضور در مسجد جامع اسرم نماز مغرب و عشا را به جماعت اقامه و بعد از خواندن دعای  افتتاح به سخنرانی می پرداختند.(که در آن موقع حضور جوانان و نوجوانان در مساجد بسیار چشمگیر بود اما بعدها به علت پخش سریالها بعد از افطار از شبکه ها بصورت متوالی ،  پخش زنده فوتبال از سیما ، برگزاری فوتسال  جام رمضان ، رسانه های مجازی ، موجب عدم حضور یا فرار بسیاری از جوانان و نوجوانان ، از  مسجد به عنوان سنگر اسلام ، پایگاه اعتقاد سازی دینی و مذهبی شده است). شبها بعد از سخنرانی در مساجد و مجالس به منزل باز می گشت و در محراب خودش تا به سحر به راز و نیاز و مناجات و همچنین به مطالعه کتاب مشغول می شد  و پس از صرف سحری دندانهایش (با آنکه  دندانش مصنوعی بود) تمیز میکرد سپس وضو می ساخت و به سمت مسجد برای اقامه نماز جماعت صبح حرکت می کردند.با آنکه بیماری قند و چربی را تحمل می کردند و باید در زمان خاصش دارو مصرف می کردند ، اما با این شرائط روزه داری را حفظ می کردند. ایشان در آخرین ماه مبارک رمضان (دو ماه قبل از ارتحال ، خرداد ۱۳۹۴) در ابتدای ماه روزه داری در حالی که حالشان رو به وخامت می رفت و ناله می‌کردند و نفسش به سختی بالا می آمد ،  علی رغم  تاکید و اصرار خانواده ی ایشان به عدم روزه داری و یا به روزه داری به صورت یک روز در میان ، روزه خود را حتی در این شرائط حفظ می کردند و می گفتند خداوند یاری خواهد کرد…  برای پایبندی به واجبات الهی تمام سختی ها را تحمل می کردند.ایشان مراسم  اعیاد اسلامی را بزرگ می شمردند ،  در شب عید غدیر در مسجد سکه های نو به نمازگزاران عیدی می دادند و در روز عید غدیر نیز با سکه و شکلات ،  میوه و شیرینی در منزل از مهمانان پذیرائی می‌کردند و خود نیز به دیدار سید و سادات می رفتند.و کتابچه هایی با موضوع غدیر بین فرزندان و مردم توزیع می کردند. و بیان میداشتند : در این روز با صاحب الزمان حضرت مهدی (عج) ،  وارث غدیر ،  باید تجدید عهد نمود و مقدمات ظهورش را فراهم کرد و اگر غدیر به فراموشی رود عاشورایی بوجود خواهد آمد که انسان را در دنیا و آخرت به شقاوت می رساند.. . عید قربان هر سال گوسفندی را قربانی می کردند (برای رهیدگی از اسارت نفس  ،  شکوفائی ایمان و یقین ، و نماد قربانی کردن اسماعیل وجودش از تمام دلبستگی های دنیوی ). بخش کمی از آن را برای خود و بخش زیادی از آن را در میان نیازمندان محل توزیع می کردند. در سالهای پایانی عمرشان دو گوسفند در عید قربان ،  قربانی می کردند و علت آن را توزیع بیشتر گوشت قربانی برای نیازمندان می دانستند…با طرح  پیشنهادی که برای مراسم ترحیم مرحومین  داده بود و خودش هم پیش قدم در  اجرای آن بود ( مراسم ترحیم مادر و مادر خانوم شان ) ، هزینه پذیرائی و صرف غذا را ، برای واجبات و  باقیات  مرحوم در نظر می گرفتند که هم  مرحوم از آن بهره مند شود و هم از تحمیل فشار اقتصادی به خانواده داغدار  گرفته شود..ایشان از با توجه به آنکه فرزند زیادی داشتند و برای تامین هزینه ها ،  متحمل رنج ها و سختی های فراوانی می شدند. ایشان با آنکه در کودکی پدر خود را از دست داده بود و به خاطر غفلت و بی توجهی نزدیکان و بزرگان ،از ملک میراثی پدرش محروم شده بود ، و با اندک قطعه زمینی که پدر خانومش مرحوم سید احمد ساداتی به وی اعطا کرده بود ، به کشت محصولات کشاورزی از جمله کشت پنبه ، گندم ،  کلزا و محصولات جالیزاری مبادرت می ورزید. قطعه زمینی معروف به لته سرائی که تهیه نموده اند نهالی از درختان را کاشته و با آبیاری و سمپاشی از آن نگه داری می کردند و از محصولات آن برای خود و دیگران بهره مند می شدند و در کنارش با بیل زدن خاک آن محصولات جالیزی کشت و استفاده می نمودند.ایشان گاهی بره یا گوسفندی را می خریدند در منزل نگه داری می کردند و برای تهیه علف ، فرزندان خود را به صحرا می فرستاد و آن را فراهم می کردند ( در حالی که گوسفند باید برای چریدن علوف  به صحرا و دشت می بایست می رفت اما شاید به خاطر احتمال غفلت و فرار بره نمی خواستند آزار و یا خسارتی به محصولات زراعی کشاورزان وارد نمایند )…  با نماز و روزه های استیجاری بخشی از هزینه های خود را تامین می کرد. همچنین با اجازه نامه ای که از مراجع عظام داشته از خمس و سهم امام مومنین بهره مند می شدند و بیشتر وجوه سهم امام را برای کمک هزینه تحصیلی طلبه های حوزه مصطفی خان ساری اختصاص می دادند و همچنین بخشی را برای کمک به ساخت و تکمیل مدارس اسرم  ، و برای کمک به نیازمندان اسرم  ، عمران و آبادانی اسرم اختصاص می دادند.این فقید سعید ، احترام و ارزش خاصی برای مادرشان قائل بودند و تا زمان حیات مادرش همیشه جویای حال و پیگیر اموراتش بودند ، و همسر و فرزندان خود را با اشتیاق مامور خدمت رسانی به مادرشان می کردند.  وقتی که مادرشان به منزل ایشان می آمدند به استقبال مادرشان می رفتند و در کنارش می نشستند و وقتی از منزل ایشان خارج می شدند مادرشان را بدرقه می کردند ، هر روز که برای اقامه نماز جماعت پیاده به مسجد می رفتند به منزل مادرش سر می زدند  و از احوال ایشان جویا می شدند  و همچنین زمانی که پروژه آسفالت خیابان اسرم  عملیاتی شده بود ، با عقب نشینی ، بنای گلی سکونت مادرش رو تخریب و با نمای آجری بازسازی و تجدید بنا  نمودند.   ایشان همچنین احترام خاصی به مادر همسرشان قائل بودند. مادر خانوم ایشان در سالهای آخر عمرشان که در بستر بیماری افتاده بودند و حالش رو به وخامت می رفت ، همسر و فرزندش را به جهت مراقبت از ایشان فرا می خواند.  همسرشان علی رغم کارهای خانه داری و رسیدگی به امورات فرزندان و تکریم از ارباب رجوع  ، برای نگه داری  و رسیدگی بهتر به مادرشان ، به منزل فقید سعید  آورده بودند ، که با استقبال و تاکید ایشان در خدمت به مادر خانمش همراه بود .  عالم ربانی با زحمت ها و سختی های فراوانی که همسرشان ، برای  نگهداری  و رسیدگی مادرشان متحمل  می شدند ، با بیان اینکه رضایت خداوند در آن است و بی اجر نخواهد بود ، به همسرشان آرامش و ترغیب و دلداری میدادند. اینگونه هست که خداوند انسانها را در میدان عمل می آزماید تا میزان اخلاص در عمل و مقدار اجر و پاداش هر کس را متناسب با آن در نظر بگیرد…  ایشان در خانواده  رفتاری همچون سیره معصومین علیهم السلام  داشتند و در حد توان خود مایحتاج رفاهی را فراهم می کرد ، قناعت را سرلوحه زندگی خویش قرار داده بود رفتاری مهربانه با خانواده ی خویش داشت و با برنامه های کاری  منظم در کنار خانواده آسایش و آرامش را حفظ می کرد ، گاها خودشان داوطلبانه برای خرید منزل اقدام می‌کردند  و در نظافت و جاروب کردن اتاق و حیاط منزل پیشقدم می شدند ، جمعه ها رو برای نظافت شخصی خانواده در نظر می گرفتند ، و یا وسایل پذیرائی برای مهمانان مهیا می کردند و در زمانی که لوازم گرمایشی نفتی و هیزمی بوده ،  با تهیه هیزم ، با تبر خرد کرده و چیدمان آنرا انجام می دادند.  در شستن نمدها و فرش ها کمک و بر روی دیوار پهن می کردند. با آنکه چشمها به رسانه های مجازی خیره می شدند  ، چشمشان در کتابها سیر می کرد ،  و گاهی در جمع خانوادگی نکته های اخلاقی و آموزنده بیان می کردند. انس و قرائت قرآن برنامه روزانه ی همیشگی اش بود و بر حفظ  سوره های قرآنی اهتمام خاصی داشت.  ایشان حافظ سوره های جزء سی ام قرآن و سوره های یس ،  الرحمن ،  واقعه و… نیز بوده اند. همیشه دائم الوضو بود و با سکوت طولانی که داشت به یاد خدا و به تسبیح گفتن اشتغال داشت.  همیشه و در همه حال با صدای بلند شاکر نعمتهای  خداوند بودند و همیشه نام و یاد خدا بر لبانش جاری بود همیشه به هنگام خروج از منزل و یا شروع هر کاری و سر سفره غذا جمله  “بسم الله الرحمن الرحیم ” و در پایان ” الحمدلله رب العالمین ” رو با صدای بلند می گفت. برای اقامه نماز صبح ، سوره حمد و توحید را بلندتر می خواند و اهالی منزل با صدای ایشان بیدار و نماز صبح را اقامه می کردند.  هر روز وقتی را برای پیاده روی  دور حیاط منزلش اختصاص و انجام میدادند و ضمن تاکید به انجام نرمش و ورزش جسمانی ، آن را نشاط آور برای انجام  کارها  و رسیدن به موفقیتها و آرزو ها می دانستند… و همچنین در امر تربیت با همراهی همسرش فرزندان صالحی را به میراث و  یادگار گذاشتند.ایشان پس از تولد هر فرزندش ، شاکر اعطای فرزند سالم از خداوند منان بودند  اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ نجوا می کردند.  نام نیکو و از نامهای معصومین علیهم السلام برای فرزندان انتخاب می‌کردند زیرا اعتقاد به نزول خیر و برکت در زندگی شان بودند ،  وقتی فرزندانش به سن نوجوانی می رسیدند خود شخصا به آنها روخوانی و روانخوانی قرآن آموزش می دادند .  فرزندان را به فراگیری احکام ، زبان عربی و انگلیسی ، حفظ قرآن و حدیث ، حفظ آیه الکرسی ، و خصوصا به مطالعه کتاب تشویق و ترغیب می کردند. به هنگام ازدواج فرزندان خود ،  در انتخاب همسرشان دخالتی نمی کردند اما راهنمائیهای لازم را می کردند ، جشن ازدواج را ساده و با مهریه کم برگزار می کردند و با دعوت مداحان ، و مدح سرائی در وصف معصومین (ع) جشن عروسی برپا می کرد  تا موجب جلب رضایت و توجه آنان ، خیر و برکت و شادی و سلامتی ، در آغاز زندگی فرزندان را متوجه لطف آنان قرار دهد…از جمله نکته ای که اهالی اسرم خصوصا برای صداقت گفتارشان و ادای نذرشان ، از آن مورد بهره برداری قرار می دادند ،  قسم خوردن و متوسل شدن  با گفتن جمله  ” به جد آقا محسن ”  بود که تا مورد مقبول سخن و یا بر آورده شدن نذورات مردم میشد، که هنوز هم بعد از ارتحال این عالم واسطه ای برای قبول نذورات مردم می باشد. ایشان از نسل و ذریه سادات منتسب به حسینی بوده اند و با توجه به پاکی و صداقت که در گفتار و رفتارشان بود ، به واسطه آن به مقام قرب و استجابت دعا نائل شدند.و اهالی اسرم ایشان را واسطه ای برای توجه و دستگیری معصومین علیهم السلام برای بر آورده شدن حاجات خود می دانستند. هر چند این عالم به مقاماتی از عرفان دست یافته بودند و هیچگونه ادعا و منفعت و یا قصد سوئی به آن نداشتند. با نسخه های دست نوشته  خود  بسیاری از مشکلات مردم رو حل می‌کردند. یکی از اهالی اسرم که به دنبال گمشده اش که به خاطر اتفاق بسیار تلخ و مبهمی ، عزیزش را  از دست داده بود،  به یکی از عرفای نامدار حومه مشهد مراجعه کرده بودند آن عارف در پاسخ آنان چنین گفت : که شما در محل خود بزرگی را دارید که مقامش بالاتر از اینجانب می باشد چطور وی را رها کردید و به سوی من آمده اید… اما گمشده شما پیدا خواهد شد و در همان محل شماست… یکی از اهالی بزرگواری که به شغل چوپانی اشتغال داشت ،  در یکی از روزها بر حسب اتفاق تعداد زیادی از گوسفندانش به بیماری مبتلا و تلف می شدند ، به فرزندش گفته به دنبال این عالم برود و با فراخوان حضورش و استغاثه ایشان این بلا را دفع نماید اما فرزندشان به این امر توجهی نکرده بودند با آنکه با حضور چندباره ی  دامپزشک و تزریق واکسن از درمان آن عاجز شده بودند ،  با اصرار زیاد که اعتقاد قلبی و ارادت خاصی به عالم ربانی داشت به همراه فرزندش ، عالم ربانی را به محل نگهداری دامش  حاضر نمودند و این عالم  رو به قبله ایستاد و با بلند کردن دستها به سوی آسمان ، دعائی را زمزمه کردند و بعد از آن گفتند دیگه خوب شده اند… و بعد از آن گوسفند ها سالم بودند…قسمتی از وصیت نامه عالم ربانی سید محسن ساداتی اسرمی :بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین کل نفس ذائقه الموت هر نفسی چشنده ی مرگ است کل من علیها فان هر کس در معرض فناست… بر هر فرد و شخص عاقل و با ایمان که این جهان را گذرگاهی بسوی جهان ابد  و جاویدان می داند ، لازم است که پیوسته در فکر عالم پس از مرگ بوده باشد و خود را برای سفر پر خوف آخرت آماده سازد و اعمال و تکالیف خود را به نحو احسن انجام دهد… سفارش می کنم به رعایت تقوا ،و ادای واجبات ،و خواندن نماز اول وقت ،و خواندن قرآن ، و حفظ آن و فهمیدن معنی آن ، و به صله ارحام ، نیکی و احسان در حق فقرا ،  و رفتن به مشاهد مشرفه و عتبات عالیات و مشهد مقدس ، و به خواندن نماز شب و زیارت عاشورا در مواقع مختلف ، و دعای توسل ، و دعای کمیل ، و دعای ندبه… و پیوسته با طهارت و وضو باشند که آن خود سبب نور باطن و برطرف کننده آلام و اندوه هاست… و نیکی به والدین تا زمان حیات فراموش نشود… با ورزش کردن نشاط پیدا می کنید در بندگی کردن خدا و انجام دادن کارها…   سفارش بنده به مردم و جوانان این است که : بهترین چیز بعد از عمل به واجبات و دوری از محرمات  ” خواندن زیارت عاشورا ” است. الهی بحق محمد و آل محمد (ص) ما را از جمله محبان ائمه اطهار علیهم السلام قرار داده ، و لطف و مغفرتت را  شامل حال ما بگردان…بر گرفته از یادداشت های عالم ربانی سید محسن ساداتی اسرمی :تنها راهی که انسان را از دیگر طرق زودتر به سر منزل مقصود و هدف می رساند ، همانا اتحاد می باشد ، اگر به عالم خلقت با چشم حقیقت بین بنگریم مشاهده خواهیم کرد در نهایت نظم و ترتیب بوجود آمده ، بهترین طریقی که ما را به نتیجه می رساند ، خلقت اشرف مخلوقات یعنی انسان است که ساختمان جسمی آن با وضع بسیار شگفت انگیز و به اسلوب صحیح ایجاد گردیده است ، علت آن همانا اتحاد اجزاء آن می باشد که خداوند عز اسمه بین آنها قرار نموده… قهرمانان و مجاهدین صدر اسلام در اثر همبستگی و اتحاد ،  خار راه را از میان برداشتند و جهان را مسخر نمودند… اغلب فاسقان و اکثر مفسدین که در جامعه مقامی بدست آورده و به منزلتی رسیدند ،  دست ناپاک خود را به ظلم و ستم آلوده کردند در نتیجه اتحاد اتفاد بود… خلاصه مطلب اینکه در هر کاری اتحاد لازم است از هر حیث به پیشرفت کار کمک می کند… مسلما باید دانست که اگر دو گروه ” مفسدین  ”  و  ” مصلحین ” باشند هر دو دسته بخواهند با اتحاد پیشروی کنند یکی غالب آید دیگری مغلوب گردد ، بی شک حق همیشه بر باطل پیروز است ، گروه مصلحین غالب خواهند شد اما هدف و مقصود ما در این موضوع آن است که با اتحاد ، جهان را می توان آباد کرد و مسلمین نباید مایوس باشند ،  زیرا حقیقت پایمال شدنی نیست… شما ای مسلمین عالم بیائید دست اتفاق به هم بدهیم تا دنیای بشریت را متوجه حقایق اسلام و قرآن بسازیم.  آخر تا کی دشمنان دین مبین اسلام بر این تفرقه و نفاق ما بخندند ، مگر کتاب آسمانی ما نمی گوید  :  واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا ، یعنی به ریسمان محکم خدا چنگ زنید و متفرق نشوید ، آری قرآن است که می فرماید خصومت ، کینه و عداوت را کنار گذارید اتحاد ،  اتحاد اتفاق روی آورید ،  به خدای بزرگ سوگند اگر ما افراد مسلمان به این آیه کاملا توجه نموده و عمل کنیم ،  کلیه درد های اجتماع ما برطرف می شود ، دلیل  و برهان آن هم بسیار واضح است ، زیرا اگر ما یکجا جمع می شدیم ، درد دل می کردیم ، عزلت و گوشه نشینی را از صفحه روزگار بر می انداختیم و مانند حلقه های زنجیر به یکدیگر متصل می شدیم  ، دیگر کار ما مسلمانان به این روز سیاه نمی رسید ،  دیگر نادانان ما را به چشم حقارت نگاه نمی کردند ،  دیگر دزدی و چپاول گری در میان نبود و امثال آن… با این وصف نباید ناامید شد و دلسرد گردید ،  بلکه باید کوشید اتحاد را برقرار ساخت ، باید دست به دست هم دنیای نوینی بوجود آورد…

  • حضرت علی (ع) می فرماید :”  العلما باقون ما بقی الدهر اعیانهم مفقوده و امثالهم فی القلوب  “علما باقی هستند مادامی که روزگار باقی است و صورت آنها در اذهان جاودان است هر چند جسم آنها نباشد و مرده باشند.نگاهی به زندگی نامه عالم  ربانی سید محسن ساداتی اسرمی :در اولین روز از خردادماه سال ۱۳۲۱ هجری شمسی در اسرم ، از دامن خانواده ای متدین و مذهبی و زحمتکش،  و از پدری به نام  سید حسین و مادری به نام مشهدیه حلیمه، کودکی چشم به جهان گشود که او را سید محسن نام نهادند… دو سال از عمرش نگذشته بود که از نعمت پدر محروم شد و یتیمی بر سرش سایه افکند و تنها فرزندی بود که در کنار مادرش مورد سرپرستی قرار گرفت… ایشان از همان ابتدا با آن ذوق و شوق و استعداد بی نظیری که از لطف الهی شامل حالش شده بود ، و با تمام مشکلاتی که پیش رو داشت، تحصیلات ابتدائی خود را در تکیه امام حسین(ع) اسرم در محضر مرحوم استاد حروفیان بهره‌مند شد و همزمان با تحصیلات از کلاس سوم ابتدائی برای فراگیری قرآن کریم به مدرسه ای در شهرستان  سورک رفته و در همان سال کاملا بر قرائت قرآن تسلط یافت… آقا سید محسن در دوران نوجوانی و یتیمی برای امرار معاش و تامین هزینه تحصیلی خود در همان ایام تحصیلی و ایام تعطیلی مدارس و تابستانها ، به کار و کارگری می پرداخت. از جمله کارهایی که ایشان به آن مشغول بودند : کار در کانال وزارت راه در دشت ناز-کار در مزارع پنبه،توتون و کارهای کشاورزی و… که بسیاری از اهالی نیز همکار با ایشان بودند… از سن ۱۲ سالگی که در حال تحصیل در سال ششم ابتدائی بوده اند به حوزه علمیه در شهرستان نکا راه یافت و پای درس مرحوم آیت الله لیموندهی که خود مردی عارف و زاهد و بنام بود به مدت دو سال بهره‌مند گشت سپس برای تکمیل و ادامه تحصیل به مدرسه امامیه که در مجاورت مسجد جامع ساری بوده به همراه پسر عموی خویش مرحوم  حاج سید اسماعیل ساداتی که ایشان نیز خدمات شایانی به اهالی متدین اسرم نموده اند،  عزیمت نمود و در محضر علمائی همچون مرحومین سید رضا سعادت – عظیمی و صدوقی ، به مدت دو سال بهره مند شد… بعد از آن ، عالم ربانی برای ادامه تحصیلات حوزوی با حضور در مدرسه علمیه مصطفی خان ساری زیر نظر و مسئولیت مرحوم  حضرت آیت الله سید رضی شفیعی رحمت الله علیه به مدت هفت سال شاگردی علما و مدرسین این حوزه مقدسه از جمله آیت الله شفیعی را نموده اند. همزمان با تحصیل به عنوان مدرس در این حوزه به تدریس نیز می پرداختند و مرحله سطح حوزه یعنی دروس مطول و معالم را با موفقیت پشت سر گذاشتند… با توجه به استعداد درخشان و خدادادی ایشان،  با تشویق و ترغیب حضرت آیت الله شفیعی (ره) در سال ۱۳۴۵ و در سن ۲۴ سالگی برای ادامه تحصیل عازم  کشور عراق و شهر نجف اشرف گردید…ایشان برای تامین هزینه سفر ،   تحصیل و اقامت در شهر نجف ، به منزل مرحوم حاج عباس نادری رفته و مبلغ ۵۰۰ تومان قرض گرفته بود اما پس از مدتها برای ادای قرض ،  آن مرحوم از بازپس گرفتن آن صرف نظر و بخشش نمودند.معظم له با گذشت سه سال حضور در نجف در روز سه شنبه نهم دی ماه ۱۳۴۸ به ایران بازگشته و با دختر عمویشان ،  که از خانواده با اصالت و متدین و مذهبی بوده ازدواج نموده و مجددا به همراه همسرش برای ادامه تحصیل  به نجف اشرف عزیمت نمودند…هیچگونه کمک مالی دیگر از طرف اهالی اسرم  ،  بابت کمک هزینه عالم ربانی در مدت اقامت در شهر نجف نشده است و همچنین ارسال وجه نقدی از طریق مراسلات پستی به دلایل سیاسی و امنیتی در آن زمان  مقدور و امکان پذیر نبود. حجت الاسلام حاج سید حسن ساداتی (عموی عالم ربانی ) در سال ۱۳۴۹ که مدیر کاروان حج بوده در اعزام کاروانی زائرین در  شهر مکه با آقای طاهری گرگانی ( نماینده مجلس گرگان و عضو شورای نگهبان ) که از دوستان عالم ربانی و در شهر نجف با ایشان به تحصیل مشغول بوده اند ،  آشنا شده  ، و حجت الاسلام و المسلمین سید حسن ساداتی با کمک زائران کاروان ،  مبلغ هشتاد تومان بابت کمک مالی برای عالم ربانی جمع آوری  کرده و به آقای طاهری گرگانی داده  و ایشان پس از بازگشت به شهر نجف ،  آن مبلغ را برای عالم ربانی ارسال کرده اند. مجتهدین نجف نیز  کمک  هزینه اقامت طلاب در شهر نجف ، مبلغی ماهیانه به مقدار یک درهم در نظر می گرفتند و پرداخت می کردند.  محل اقامت عالم ربانی در شهر نجف ،  در خیابانی معروف به  شارع رسول در بازار هویش   ، کوچه حاج  مهدی بطینه،  و بعد ها در کوچه زرزوری بوده و مبلغ ده درهم اجاره بها می دادند.  در شهر نجف دروس لمعتین را زیر نظر مرحوم استاد روشنی که اهل روستای چهارده گرگان بود فرا گرفته و دروس مکاسب را نیز زیر نظر مرحوم  استاد راستی و دروس کفایتین را نزد مرحوم استاد مرتضوی کسب فیض نموده اند…  همزمان از درس اصول مرحوم  حضرت آیت الله العظمی خوئی (ره) بهره برده اند و در همین سالها در نجف اشرف از محضر علمای بنام همچون آیات عظام : سید عبدالله شیرازی – سید عبدالاعلای سبزواری – استاد مستنبط و به ویژه آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی که از اعاظم  جهان تشیع بوده کسب فیض نموده اند…بعد از اتمام دروس سطح حوزه ،  شروع به تحصیل دروس خارج نموده اند و به همراه حضرت آیت الله معلمی امام جمعه محترم قائمشهر و عضو مجلس خبرگان رهبری که از دوستان خانوادگی معظم له نیز بوده و هست ، از دروس خارج فقه در محضر رهبر و معمار کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) بهره مند شده اند..درسال ۱۳۵۲ در مسجد شیخ انصاری شهر نجف ، در درس خارج امام خمینی(ره) ، که کتاب مکاسب محرمه را تدریس می‌کردند مانند دیگر طلبه‌ها و روحانیون در کلاس درس ایشان شرکت می‌کردند. و از جمله کسانی که در درس خارج امام(ره) شرکت داشته و از دوستان صمیمی ایشان بوده ، شهید سید محمد باقر حکیم رئیس مجلس اعلای شیعیان عراق بوده که از آن رهبر مبارز چند جلد کتاب (که عالم ربانی در جستجوی آن کتابهای نایاب بوده و به زبان عربی تالیف شده بود) به عالم ربانی اهداء کرده اند مدت تحصیل ایشان تا سال ۱۳۵۴ ادامه پیدا کرد و در این سالها بدلیل وجود اختلاف بین ایران و عراق در زمانی که صدام ملعون نخست وزیر عراق و حسن البکر رئیس جمهور عراق بوده و سخت گیری های بی حدی که نسبت به ایرانیان و طلاب و روحانیت به عمل می آوردند ، پس از مدتی حضور مخفیانه ، علی رغم میل باطنی برای بهره مندی علمی و معنوی ، ناچارا پس از حدود ده سال اقامت در شهر نجف ، در روز یکشنبه ۱۹ذیقعده ، برابر با دوم آذر سال ۱۳۵۴ به همراه همسر و چهار فرزندش به ایران مراجعت نمود…با توجه به مقام و مدارج علمی و شایستگی ایشان ، که مورد استقبال در شهرهای مقدس مشهد و قم و همچنین در مرکز استان (ساری)  قرار گرفته بود ، با آنکه به وی تدریس به همراه تامین رفاه و مخارج در آنجا را به وی پیشنهاد داده بودند از باب عمل به حب الوطن من الایمان ، و با عشق و علاقه ای که به مردم و روستای خود داشتند ،  زادگاه خویش ،  را برای سکونت و خدمت به اهالی شریف و متدین اسرم اختیار نموده اند… با معرفی توسط مرحوم حضرت آیت الله شفیعی (ره) ، به عنوان امام جماعت اسرم  برگزیده شد و به اقامه نماز جماعت و تبلیغ در اسرم و همچنین در روستای جامخانه و روستاهای اطراف اشتغال داشتند…عالم ربانی در سال ۱۳۶۰ به حج تمتع به مدیریت حاج خاش کار  (ساکن ساری)مشرف شدند که چند نفر از اهالی اسرم  با ایشان همسفر بودند (آقایان حاج محسن اسدی،  حاج علی عموزاده ،  حاج فرضعلی شبرنگ )با توجه به اینکه ایشان از شاگردان حضرت امام خمینی(ره) بوده و ارادت خاصی نسبت به حضرت امام داشتند ، با آغاز نهضت انقلاب اسلامی ، ایشان در سال ۱۳۵۵ به طور مخفیانه اعلامیه ها ،  نوارها و کتابهای امام خمینی (ره) توسط جوانان برومند بین اهالی روستا پخش می کردند بطوریکه در سال ۱۳۵۵ یکبار مورد بازجوئی ساواک قرار گرفته و از وی تعهدی بابت عدم فعالیت و شورش علیه  نظام شاهنشاهی ، تحریک برای قیام مردم ، و حمایت از امام برای انقلاب اسلامی گرفته بودند.  با این حال به تبلیغ مخفیانه ادامه داده تا اینکه در سال ۱۳۵۷ این تبلیغات علنی شد و حتی از مدارس علمیه نکا و ساری مامور به انجام تبلیغات آشکار شدند بطوریکه اولین تظاهرات و اعتراض و خیزش انقلابی  بر ضد نظام شاهنشاهی و استبدادی ، به مدیریت و فراخوانی ایشان در اسرم برگزار گردید…عالم ربانی بعد از پیروزی شکوهمند  انقلاب اسلامی علاوه بر سعه صدر و شکیبائی و زهد و تقوا و پارسائی که نسبت به تبلیغ و ترویج دین مبین اسلام و مذهب تشیع داشتند ، در عرصه های مختلف فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و عمرانی حضور موثر و فعالی داشته و در نزد مسئولین محلی و منطقه ای دارای جایگاه والایی بوده و عهده دار سمت و ریاست ستادها و نهاد های مختلف به شرح ذیل بوده اند :- ریاست کمیته انقلاب اسلامی روستا طی سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ – ریاست شعبه ثبت نام و اخذ رای روستا طی سالهای ۱۳۵۷ لغایت ۱۳۶۱ – ریاست انجمن نظارت شورای نگهبان بر انتخابات در شهرستان میاندرود  طی سالهای ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷- امین مسجد و تکیه امام حسین (ع) از طرف اداره کل اوقاف استان مازندران با تصویب شورای امناء و نظارت  شهرستان ساری طی سالهای ۱۳۶۲ لغایت ۱۳۶۵ – مرجع و معرف تحقیقات استخدامی مشاغل جوانان در ادارات و نهادها و نامزدی مجلس شورای اسلامی و شورای روستا – ریاست شورای فرهنگی اسرم – ریاست ستاد محرم – ریاست ستاد رمضان – و… و همچنین ایشان در زمینه طرح ها و پروژه های عمرانی با مشارکت مردمی ، که به عنوان محور و یکی از افراد  موثر،  هدایتگری و ایفای نقش مینمود ،  که از جمله می توان به – پروژه تعریض معابر – پروژه آسفالت اسرم – پروژه گاز رسانی اسرم – ساختمان مخابرات اسرم –  نوسازی مسجد جامع اسرم –  غسالخانه عمومی-  و… نام برد. همچنین برای تاسیس و فعالیت  گروه های فرهنگی و مذهبی از جمله : کانون فرهنگی و مذهبی حضرت زینب (س) اسرم و کانون فرهنگی مذهبی شهدای مسجد جامع اسرم  نقش موثر و بسزائی ایفا نمودند.ایشان در سال ۱۳۹۰ به علت سکته مغزی دچار مشکلات جسمی و حرکتی شده بود و پس از آن در سال ۱۳۹۲دچار مشکل قلبی شده و مورد عمل جراحی باز قرار گرفته بود ،  پس از دو سال رنج جسمانی ، به علت مبتلا شدن به بیماری سرطان خون و کاهش قدرت ضربان قلب به کمتر از سی درصد که مانع عمل شیمی درمانی شده بود  ،  علی رغم تلاش و پیگیری‌های بیت شریف ایشان و اعضای محترم ستاد که به منظور پیگیری درمان ایشان توسط مسئولین و اهالی محترم اسرم تشکیل شده بود( با تلاش و هدایت حجت الاسلام آقای محسن شجاعی و آقای مهدی فهیمیان )  ،  توسط پزشکان معالج بیمارستان‌های ساری و تهران ، ناممکن و لاعلاج تشخیص داده شد ،  سپس در صبحگاه روز دوشنبه بعد اذان صبح مورخه ۱۳۹۴/۶/۲ در سن ۷۴ سالگی ، ندای حق را لبیک گفته و به دیدار حق شتافت و روحش در جوار اجداد طاهرینش آرام گرفت و دوستدارانش  را به غم فراق خویش مبتلا ساخت. فردای آن روز سه شنبه در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۳ با حضور باشکوه اهالی محترم و قدرشناس اسرم  و جامخانه  ،  و دوستدارانی که از راه دور و نزدیک آمده بودند پیکر مطهر ایشان را از مسجد صاحب الزمان (عج) به سمت محل سکونت وی و از آنجا به سمت مسجد جامع و مسجد امام حسین (ع) تشییع  نمودند و سپس آیت الله نظری با آن حالت بیماری و کسالت که داشتند ، نماز میت آن عالم را به جماعت اقامه کردند و پس از زیارت عاشورا با صوت زیبا و صدای دلنشین سید حسن ساداتی (ف سید محمد،  نوه حجت الاسلام و المسلمین سید حسن ساداتی ) قرائت گردید و پس از آن پیکر آن عالم توسط عاشقان و دلدادگانش با پای پیاده و با نوای آقای اسماعیل ذبیحی ، به سمت مسجد سجادیه و سپس به سمت مزار مومنین واقع در سید حمزه (ع) تشییع نمودند و با عزت و احترام در جوار سید حمزه و در کنار قبر پدرش به خاک سپردند.  شب اول قبر ایشان تقارن با شب ولادت حضرت علی ابن موسی الرضا (ع)  بوده که یقینا مهمان سفره کرم و مورد لطف و توجه آن حضرت بوده اند. نماز وحشت ( نماز شب اول قبر این عالم جلیل القدر) توسط اهالی محترم و به امامت حجت الاسلام سید ابراهیم ساداتی  در مسجد جامع اسرم  به صورت وحدت اقامه گردید.  و در پی این مصیبت عظما ، و در سوگ از دست دادن پدری معنوی ، از سوی بزرگان محل ، یک هفته عزای عمومی اعلام گردید و هفت شب با اقامه نماز جماعت مغرب و عشا و مرثیه سرائی و سخنرانی مدعوین همراه با صرف شام  در مسجد جامع اسرم ،  یاد و نام آن عالم ربانی را گرامی داشتند…  حضرت آیت الله طبرسی  نماینده ولی فقیه در استان مازندران ، که بعد از رحلت عالم ربانی و پیش از تشییع پیکر مطهر ، به منزل این عالم جهت عرض تسلیت و تسلی بازماندگان حضور یافته بود ضمن طلب مغفرت برای این عالم زاهد و وارسته از خداوند متعال ، ایشان را عالمی با تقوا ، روحانی انقلابی ، مردمی ،  دوست داشتنی در اسرم  و شهر و استان دانستند و از ساده زیستی این عالم تمجید کردند که در و دیوار این خانه گویای این حقیقت است. آیت الله طبرسی با حضور در صبح سومین روز ارتحال این عالم با حضور بر سر مضجع شریف ایشان با اهداء فاتحه یادشان را گرامی داشتند.آیت الله معلمی امام جمعه قائمشهر و پدر دو شهید ، که از دوستان صمیمی و نزدیک این عالم بزرگوار بوده و  با هم در شهر نجف در درس خارج حضرت امام خمینی (ره) شرکت داشتند و با وجود اختلاف سیاسی بین ایران و عراق ، سه سال زودتر از این عالم ربانی به ایران مراجعت کرده بود ، در سخنرانی مراسم سوم ایشان در روز جمعه ، که گفته بود برای دومین بار نتوانست در نماز جمعه به جهت ارج  نهادن به مقام شامخ ایشان شرکت نماید ، در وصف این عالم ،  ایشان را عالمی عامل ، شجاع ، بی ادعا و بی ریا معرفی کردند…..  برای آن عالم فرزانه و عارف زاهد ، صبر جمیل و اجر جزیل برای بیت معظم له و همه دوستدارانش از خداوند متعال مسئلت می نمائیم….این عالم وارسته ، از روحانیون برجسته درحوزه دینی وانقلابی شهرستان ساری ومیاندورود بوده که درکنارمردم برای دفاع ازانقلاب و پشتیبانی ازرزمندگان عزیزهمواره حضوری فعال ومستمرداشته اند.این فقیه زاهد در مدت حیات خود ، از پذیرش پست های پیشنهادی در حوزه شهری و استانی امتناع ورزید و خود را تمام وقت ، وقف خدمت به اهالی شریف و متدین اسرم گماشت.ایشان در مسائل سیاسی دخالت و اظهار نظر نمی کردند اما از طریق رسانه پیگیر خبرها بودند. و وابسته به هیچ حزب و جناحی نبوده و حمایت نمی کردند و یا در منافع آنان اقدامی انجام نمی دادند.  ولایت فقیه به رهبری حضرت آیه الله خامنه ای را محور و حجت در پیشبرد اهداف اسلام و انقلاب می دانستند.  با آنکه سهم به حقی  از سفره انقلاب داشتند اما مطالبه ای نسبت به آن نداشتند و برای خدمت به مردم خود را از نام و مقام به دور می داشتند. آن عالم زاهد ، دارای فضایل و سجایای بی شمار اخلاقی و عرفانی بودند ،  ساده زیستی ،  قناعت ،  صداقت ،  گشاده روئی و…  از جمله ویژگیهایی بود که به خاطر آنها مجذوب و محبوب دلهای مردم  شده بود.همیشه در میان مردم ،  و با مردم بود . و همگان با ایشان رابطه صمیمی و راحتی داشتند. با ایجاد و حفظ همدلی و برادری ،  اتحاد و انسجام و همبستگی را تقویت و برای اهالی فراهم می کرد. در همه حال جویای حال نیازمندان و گرفتاران و بیماران بود و از خدمت به آنان در حد توان خود دریغ نمی کرد.همیشه درمراجعات اهالی به ایشان حتی به هنگام  استراحت ، در دسترس بودند…ایشان چهل سال امامت نماز جماعت اسرم را بر عهده داشتند (شبهای چهارشنبه در مسجد صاحب الزمان(عج) و شبهای پنج شنبه در مسجد سجادیه ، به جهت غریب نماندن مسجد و برپائی نماز جماعت برای ساکنین محله و مجاورین آن مسجد ،  اقامه نماز جماعت مغرب و عشا را داشتند ). برای اقامه نماز جماعت توجه خاصی داشت ،  نیم ساعت مانده به اذان در مسجد حضور می یافت و با تسبیحی که در دست داشت ذکر و یاد خدا را بر لبانش زمزمه می کرد. حتی اگر دعوت به منزل فرزندشان( که خارج از اسرم سکونت داشتند ) شده باشند ابتدا نماز جماعت را اقامه و سپس اجابت دعوت می کردند. در گرما و سرما ، در هوای بارانی و آفتابی ، با پای پیاده نماز ظهر و عصر در مسجد امام حسین (ع) و نماز مغرب و عشاء در مسجد جامع اسرم  اقامه میکرد…  در برپائی مراسمات و مناسبتهای مذهبی در طول سال توجه خاصی داشته و به ایراد سخن ، بیان احکام و روایات اخلاقی می پرداخت  و در برابر آن هیچگونه دستمزدی مطالبه نداشتند. در نشست و دورهمی مردم از غیبت و تهمت و دروغ خودداری می کردند و دیگران را نیز از آن بر حذر می داشتند…  ایشان امین و راهنما و مرجع رسیدگی مسائل و مشکلات معیشتی و مالی و خانوادگی مردم  بودند ، در زمینه ازدواج و اشتغال جوانان ،(اشتغال در  صنایع فلزی ، کشت و صنعت شمال و و…  مراکز صنعتی دیگر ) هم محل رجوع  مردم و گره گشائی می کردند و نیز هیچگونه توقع و چشم داشتی در برابر انجام خدمات صادقانه خویش به مردم نداشتند…ثمره ازدواج آن عالم ، سیزده فرزند ( نه فرزند پسر و چهار فرزند دختر) بوده است. یکی از فرزندشان به نام سیدحسن که در شهر نجف متولد شده بود  در کودکی دیده از جهان فرو بست و در آرامگاه وادی السلام شهر نجف  آرمید.  چهار فرزندش در شهر نجف و هشت فرزند دیگرشان در اسرم متولد شده اند که مرحومه حاجیه خدیجه یزدان پناه  مامایی همسرشان را بر عهده داشتند. دو  فرزند ایشان به نامهای آقا سید باقر و آقا سید رضا در حال تحصیل دروس حوزوی در شهر مقدس قم می باشند.  ایشان علی رغم کثرت اولاد ، در بعد تربیتی از مفاخر خاندان ،  اسرم  و منطقه محسوب می شدند  که نشانگر تبعیت ایشان به سیره عملی انبیاء و اولیاء الهی در خصوص رعایت حلال و حرام خداوندی بوده که مصداق عملی آیه شریفه ” یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه ” بوده که تزکیه و تعلیم دو بال پرواز به قله سعادت ،  عزت دنیا و عقبای ایشان بوده است ، که باید مورد الگوی همگان قرار گیرد.ایشان ارادت و توجه خاصی به اهل بیت علیهم السلام داشتند ، و ذکر و یادشان را همیشه زنده نگه می داشتند ، در زمانی که از سال ۱۳۹۰ پزشک معالج وی ایشان را به دلایل  بیماری و فشار روانی ، از سخنرانی در منابر و مجالس منع کرده بود اما تا پایان عمرشان ولو در پله اول منبر و با سخنرانی های کوتاه دست از تبلیغ دین مبین اسلام کوتاه نمی کرد.  عنایت و کرامت ائمه اطهار از جمله حضرت زهرا (س) و امام علی بن موسی الرضا(ع) شامل حال ایشان بود و از لطف و مهربانی شان بهره مند می شدند. تبعیت از الگوی گفتاری و رفتاری معصومین علیهم السلام را مورد توجه همگان قرار می دادند. با فرا رسیدن ماه محرم و صفر ، ماه عزاداری ابا عبدالله الحسین (ع) ،  با سخنرانی و روضه خوانی در تکیه امام حسین (ع)و تکیه ابوالفضل(ع) اهداف نهضت کربلا را روشنگری می نمودند.و در یکی از  وصایا و سفارشات ایشان تاکید بر حضور جوانان و هیئتهای مذهبی در مساجد ،  تکایا ، محافل دینی و مذهبی برای بزرگ شمردن مناسبتهای معصومین علیهم السلام علی الخصوص مجالس عزای اباعبدالله با حفظ عزاداری سنتی و پرهیز از تحریفها و نوآوریهای بدعت گونه را داشتند و بر این باور بود که  حضور همراه با معرفت در مجالس و محافل معصومین علیهم السلام ، موجب سعادت در دنیا و آخرت خواهد شد. دهه ی آخر ماه صفر به همراه کاروان هیئت عزاداران حسینی برای عرض ارادت و تسلیت به علی بن موسی الرضا (ع) ،  عازم مشهد مقدس می شدند (که بعد ها با تعدد هیئت ها و کثرت جمعیت ، زمان اعزامی کاروان هیئتی به چهلم امام حسین (ع) و بعد از آن به زمان مناسبی بعد از برگزاری  مراسم تاسوعا و عاشورا با اقامت یک هفته ای تغییر کرده است )و با حضور در دسته جات عزاداری ، اقامه عزا می نمودند.  در ماههای مبارک رمضان تمام نماز های یومیه را به جماعت می خواندند (اقامه نماز  ظهر و عصر و سخنرانی ، سالها بصورت سه دهه در مساجد جامع ، سجادیه ، امام حسین (ع) بود که با به سازی و بازسازی بنای مسجد صاحب الزمان (عج) و با حضور و اقامه نماز ظهر و عصر در  مسجد امام حسین (ع) توسط حجت الاسلام حاج سید عیسی حسینی ، نماز جماعت  ظهر و عصر سه دهه ی ماه مبارک رمضان  در مساجد صاحب الزمان (عج) ، جامع و سجادیه اقامه میشد ) و شبها نیز بعد از صرف افطار با عزیمت به روستای جامخانه  نماز مغرب و عشا را به جماعت اقامه می کردند( با آنکه آن روستا مبلغ دینی کم نداشت اما با ارادتی که به ایشان داشتند و با اصرار زیاد آن اهالی ناچارا به پذیرفتن آن بود در حالی که بر این باور بود که آنان هم مثل ایشان باید تبلیغ داشته باشند و انتظارحمایت محلی و اولویت تبلیغ با آنان بوده  ) و بعد از سخنرانی با حضور در مسجد جامع اسرم نماز مغرب و عشا را به جماعت اقامه و بعد از خواندن دعای  افتتاح به سخنرانی می پرداختند.(که در آن موقع حضور جوانان و نوجوانان در مساجد بسیار چشمگیر بود اما بعدها به علت پخش سریالها بعد از افطار از شبکه ها بصورت متوالی ،  پخش زنده فوتبال از سیما ، برگزاری فوتسال  جام رمضان ، رسانه های مجازی ، موجب عدم حضور یا فرار بسیاری از جوانان و نوجوانان ، از  مسجد به عنوان سنگر اسلام ، پایگاه اعتقاد سازی دینی و مذهبی شده است). شبها بعد از سخنرانی در مساجد و مجالس به منزل باز می گشت و در محراب خودش تا به سحر به راز و نیاز و مناجات و همچنین به مطالعه کتاب مشغول می شد  و پس از صرف سحری دندانهایش (با آنکه  دندانش مصنوعی بود) تمیز میکرد سپس وضو می ساخت و به سمت مسجد برای اقامه نماز جماعت صبح حرکت می کردند.با آنکه بیماری قند و چربی را تحمل می کردند و باید در زمان خاصش دارو مصرف می کردند ، اما با این شرائط روزه داری را حفظ می کردند. ایشان در آخرین ماه مبارک رمضان (دو ماه قبل از ارتحال ، خرداد ۱۳۹۴) در ابتدای ماه روزه داری در حالی که حالشان رو به وخامت می رفت و ناله می‌کردند و نفسش به سختی بالا می آمد ،  علی رغم  تاکید و اصرار خانواده ی ایشان به عدم روزه داری و یا به روزه داری به صورت یک روز در میان ، روزه خود را حتی در این شرائط حفظ می کردند و می گفتند خداوند یاری خواهد کرد…  برای پایبندی به واجبات الهی تمام سختی ها را تحمل می کردند.ایشان مراسم  اعیاد اسلامی را بزرگ می شمردند ،  در شب عید غدیر در مسجد سکه های نو به نمازگزاران عیدی می دادند و در روز عید غدیر نیز با سکه و شکلات ،  میوه و شیرینی در منزل از مهمانان پذیرائی می‌کردند و خود نیز به دیدار سید و سادات می رفتند.و کتابچه هایی با موضوع غدیر بین فرزندان و مردم توزیع می کردند. و بیان میداشتند : در این روز با صاحب الزمان حضرت مهدی (عج) ،  وارث غدیر ،  باید تجدید عهد نمود و مقدمات ظهورش را فراهم کرد و اگر غدیر به فراموشی رود عاشورایی بوجود خواهد آمد که انسان را در دنیا و آخرت به شقاوت می رساند.. . عید قربان هر سال گوسفندی را قربانی می کردند (برای رهیدگی از اسارت نفس  ،  شکوفائی ایمان و یقین ، و نماد قربانی کردن اسماعیل وجودش از تمام دلبستگی های دنیوی ). بخش کمی از آن را برای خود و بخش زیادی از آن را در میان نیازمندان محل توزیع می کردند. در سالهای پایانی عمرشان دو گوسفند در عید قربان ،  قربانی می کردند و علت آن را توزیع بیشتر گوشت قربانی برای نیازمندان می دانستند…با طرح  پیشنهادی که برای مراسم ترحیم مرحومین  داده بود و خودش هم پیش قدم در  اجرای آن بود ( مراسم ترحیم مادر و مادر خانوم شان ) ، هزینه پذیرائی و صرف غذا را ، برای واجبات و  باقیات  مرحوم در نظر می گرفتند که هم  مرحوم از آن بهره مند شود و هم از تحمیل فشار اقتصادی به خانواده داغدار  گرفته شود..ایشان از با توجه به آنکه فرزند زیادی داشتند و برای تامین هزینه ها ،  متحمل رنج ها و سختی های فراوانی می شدند. ایشان با آنکه در کودکی پدر خود را از دست داده بود و به خاطر غفلت و بی توجهی نزدیکان و بزرگان ،از ملک میراثی پدرش محروم شده بود ، و با اندک قطعه زمینی که پدر خانومش مرحوم سید احمد ساداتی به وی اعطا کرده بود ، به کشت محصولات کشاورزی از جمله کشت پنبه ، گندم ،  کلزا و محصولات جالیزاری مبادرت می ورزید. قطعه زمینی معروف به لته سرائی که تهیه نموده اند نهالی از درختان را کاشته و با آبیاری و سمپاشی از آن نگه داری می کردند و از محصولات آن برای خود و دیگران بهره مند می شدند و در کنارش با بیل زدن خاک آن محصولات جالیزی کشت و استفاده می نمودند.ایشان گاهی بره یا گوسفندی را می خریدند در منزل نگه داری می کردند و برای تهیه علف ، فرزندان خود را به صحرا می فرستاد و آن را فراهم می کردند ( در حالی که گوسفند باید برای چریدن علوف  به صحرا و دشت می بایست می رفت اما شاید به خاطر احتمال غفلت و فرار بره نمی خواستند آزار و یا خسارتی به محصولات زراعی کشاورزان وارد نمایند )…  با نماز و روزه های استیجاری بخشی از هزینه های خود را تامین می کرد. همچنین با اجازه نامه ای که از مراجع عظام داشته از خمس و سهم امام مومنین بهره مند می شدند و بیشتر وجوه سهم امام را برای کمک هزینه تحصیلی طلبه های حوزه مصطفی خان ساری اختصاص می دادند و همچنین بخشی را برای کمک به ساخت و تکمیل مدارس اسرم  ، و برای کمک به نیازمندان اسرم  ، عمران و آبادانی اسرم اختصاص می دادند.این فقید سعید ، احترام و ارزش خاصی برای مادرشان قائل بودند و تا زمان حیات مادرش همیشه جویای حال و پیگیر اموراتش بودند ، و همسر و فرزندان خود را با اشتیاق مامور خدمت رسانی به مادرشان می کردند.  وقتی که مادرشان به منزل ایشان می آمدند به استقبال مادرشان می رفتند و در کنارش می نشستند و وقتی از منزل ایشان خارج می شدند مادرشان را بدرقه می کردند ، هر روز که برای اقامه نماز جماعت پیاده به مسجد می رفتند به منزل مادرش سر می زدند  و از احوال ایشان جویا می شدند  و همچنین زمانی که پروژه آسفالت خیابان اسرم  عملیاتی شده بود ، با عقب نشینی ، بنای گلی سکونت مادرش رو تخریب و با نمای آجری بازسازی و تجدید بنا  نمودند.   ایشان همچنین احترام خاصی به مادر همسرشان قائل بودند. مادر خانوم ایشان در سالهای آخر عمرشان که در بستر بیماری افتاده بودند و حالش رو به وخامت می رفت ، همسر و فرزندش را به جهت مراقبت از ایشان فرا می خواند.  همسرشان علی رغم کارهای خانه داری و رسیدگی به امورات فرزندان و تکریم از ارباب رجوع  ، برای نگه داری  و رسیدگی بهتر به مادرشان ، به منزل فقید سعید  آورده بودند ، که با استقبال و تاکید ایشان در خدمت به مادر خانمش همراه بود .  عالم ربانی با زحمت ها و سختی های فراوانی که همسرشان ، برای  نگهداری  و رسیدگی مادرشان متحمل  می شدند ، با بیان اینکه رضایت خداوند در آن است و بی اجر نخواهد بود ، به همسرشان آرامش و ترغیب و دلداری میدادند. اینگونه هست که خداوند انسانها را در میدان عمل می آزماید تا میزان اخلاص در عمل و مقدار اجر و پاداش هر کس را متناسب با آن در نظر بگیرد…  ایشان در خانواده  رفتاری همچون سیره معصومین علیهم السلام  داشتند و در حد توان خود مایحتاج رفاهی را فراهم می کرد ، قناعت را سرلوحه زندگی خویش قرار داده بود رفتاری مهربانه با خانواده ی خویش داشت و با برنامه های کاری  منظم در کنار خانواده آسایش و آرامش را حفظ می کرد ، گاها خودشان داوطلبانه برای خرید منزل اقدام می‌کردند  و در نظافت و جاروب کردن اتاق و حیاط منزل پیشقدم می شدند ، جمعه ها رو برای نظافت شخصی خانواده در نظر می گرفتند ، و یا وسایل پذیرائی برای مهمانان مهیا می کردند و در زمانی که لوازم گرمایشی نفتی و هیزمی بوده ،  با تهیه هیزم ، با تبر خرد کرده و چیدمان آنرا انجام می دادند.  در شستن نمدها و فرش ها کمک و بر روی دیوار پهن می کردند. با آنکه چشمها به رسانه های مجازی خیره می شدند  ، چشمشان در کتابها سیر می کرد ،  و گاهی در جمع خانوادگی نکته های اخلاقی و آموزنده بیان می کردند. انس و قرائت قرآن برنامه روزانه ی همیشگی اش بود و بر حفظ  سوره های قرآنی اهتمام خاصی داشت.  ایشان حافظ سوره های جزء سی ام قرآن و سوره های یس ،  الرحمن ،  واقعه و… نیز بوده اند. همیشه دائم الوضو بود و با سکوت طولانی که داشت به یاد خدا و به تسبیح گفتن اشتغال داشت.  همیشه و در همه حال با صدای بلند شاکر نعمتهای  خداوند بودند و همیشه نام و یاد خدا بر لبانش جاری بود همیشه به هنگام خروج از منزل و یا شروع هر کاری و سر سفره غذا جمله  “بسم الله الرحمن الرحیم ” و در پایان ” الحمدلله رب العالمین ” رو با صدای بلند می گفت. برای اقامه نماز صبح ، سوره حمد و توحید را بلندتر می خواند و اهالی منزل با صدای ایشان بیدار و نماز صبح را اقامه می کردند.  هر روز وقتی را برای پیاده روی  دور حیاط منزلش اختصاص و انجام میدادند و ضمن تاکید به انجام نرمش و ورزش جسمانی ، آن را نشاط آور برای انجام  کارها  و رسیدن به موفقیتها و آرزو ها می دانستند… و همچنین در امر تربیت با همراهی همسرش فرزندان صالحی را به میراث و  یادگار گذاشتند.ایشان پس از تولد هر فرزندش ، شاکر اعطای فرزند سالم از خداوند منان بودند  اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ نجوا می کردند.  نام نیکو و از نامهای معصومین علیهم السلام برای فرزندان انتخاب می‌کردند زیرا اعتقاد به نزول خیر و برکت در زندگی شان بودند ،  وقتی فرزندانش به سن نوجوانی می رسیدند خود شخصا به آنها روخوانی و روانخوانی قرآن آموزش می دادند .  فرزندان را به فراگیری احکام ، زبان عربی و انگلیسی ، حفظ قرآن و حدیث ، حفظ آیه الکرسی ، و خصوصا به مطالعه کتاب تشویق و ترغیب می کردند. به هنگام ازدواج فرزندان خود ،  در انتخاب همسرشان دخالتی نمی کردند اما راهنمائیهای لازم را می کردند ، جشن ازدواج را ساده و با مهریه کم برگزار می کردند و با دعوت مداحان ، و مدح سرائی در وصف معصومین (ع) جشن عروسی برپا می کرد  تا موجب جلب رضایت و توجه آنان ، خیر و برکت و شادی و سلامتی ، در آغاز زندگی فرزندان را متوجه لطف آنان قرار دهد…از جمله نکته ای که اهالی اسرم خصوصا برای صداقت گفتارشان و ادای نذرشان ، از آن مورد بهره برداری قرار می دادند ،  قسم خوردن و متوسل شدن  با گفتن جمله  ” به جد آقا محسن ”  بود که تا مورد مقبول سخن و یا بر آورده شدن نذورات مردم میشد، که هنوز هم بعد از ارتحال این عالم واسطه ای برای قبول نذورات مردم می باشد. ایشان از نسل و ذریه سادات منتسب به حسینی بوده اند و با توجه به پاکی و صداقت که در گفتار و رفتارشان بود ، به واسطه آن به مقام قرب و استجابت دعا نائل شدند.و اهالی اسرم ایشان را واسطه ای برای توجه و دستگیری معصومین علیهم السلام برای بر آورده شدن حاجات خود می دانستند. هر چند این عالم به مقاماتی از عرفان دست یافته بودند و هیچگونه ادعا و منفعت و یا قصد سوئی به آن نداشتند. با نسخه های دست نوشته  خود  بسیاری از مشکلات مردم رو حل می‌کردند. یکی از اهالی اسرم که به دنبال گمشده اش که به خاطر اتفاق بسیار تلخ و مبهمی ، عزیزش را  از دست داده بود،  به یکی از عرفای نامدار حومه مشهد مراجعه کرده بودند آن عارف در پاسخ آنان چنین گفت : که شما در محل خود بزرگی را دارید که مقامش بالاتر از اینجانب می باشد چطور وی را رها کردید و به سوی من آمده اید… اما گمشده شما پیدا خواهد شد و در همان محل شماست… یکی از اهالی بزرگواری که به شغل چوپانی اشتغال داشت ،  در یکی از روزها بر حسب اتفاق تعداد زیادی از گوسفندانش به بیماری مبتلا و تلف می شدند ، به فرزندش گفته به دنبال این عالم برود و با فراخوان حضورش و استغاثه ایشان این بلا را دفع نماید اما فرزندشان به این امر توجهی نکرده بودند با آنکه با حضور چندباره ی  دامپزشک و تزریق واکسن از درمان آن عاجز شده بودند ،  با اصرار زیاد که اعتقاد قلبی و ارادت خاصی به عالم ربانی داشت به همراه فرزندش ، عالم ربانی را به محل نگهداری دامش  حاضر نمودند و این عالم  رو به قبله ایستاد و با بلند کردن دستها به سوی آسمان ، دعائی را زمزمه کردند و بعد از آن گفتند دیگه خوب شده اند… و بعد از آن گوسفند ها سالم بودند…قسمتی از وصیت نامه عالم ربانی سید محسن ساداتی اسرمی :بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین کل نفس ذائقه الموت هر نفسی چشنده ی مرگ است کل من علیها فان هر کس در معرض فناست… بر هر فرد و شخص عاقل و با ایمان که این جهان را گذرگاهی بسوی جهان ابد  و جاویدان می داند ، لازم است که پیوسته در فکر عالم پس از مرگ بوده باشد و خود را برای سفر پر خوف آخرت آماده سازد و اعمال و تکالیف خود را به نحو احسن انجام دهد… سفارش می کنم به رعایت تقوا ،و ادای واجبات ،و خواندن نماز اول وقت ،و خواندن قرآن ، و حفظ آن و فهمیدن معنی آن ، و به صله ارحام ، نیکی و احسان در حق فقرا ،  و رفتن به مشاهد مشرفه و عتبات عالیات و مشهد مقدس ، و به خواندن نماز شب و زیارت عاشورا در مواقع مختلف ، و دعای توسل ، و دعای کمیل ، و دعای ندبه… و پیوسته با طهارت و وضو باشند که آن خود سبب نور باطن و برطرف کننده آلام و اندوه هاست… و نیکی به والدین تا زمان حیات فراموش نشود… با ورزش کردن نشاط پیدا می کنید در بندگی کردن خدا و انجام دادن کارها…   سفارش بنده به مردم و جوانان این است که : بهترین چیز بعد از عمل به واجبات و دوری از محرمات  ” خواندن زیارت عاشورا ” است. الهی بحق محمد و آل محمد (ص) ما را از جمله محبان ائمه اطهار علیهم السلام قرار داده ، و لطف و مغفرتت را  شامل حال ما بگردان…بر گرفته از یادداشت های عالم ربانی سید محسن ساداتی اسرمی :تنها راهی که انسان را از دیگر طرق زودتر به سر منزل مقصود و هدف می رساند ، همانا اتحاد می باشد ، اگر به عالم خلقت با چشم حقیقت بین بنگریم مشاهده خواهیم کرد در نهایت نظم و ترتیب بوجود آمده ، بهترین طریقی که ما را به نتیجه می رساند ، خلقت اشرف مخلوقات یعنی انسان است که ساختمان جسمی آن با وضع بسیار شگفت انگیز و به اسلوب صحیح ایجاد گردیده است ، علت آن همانا اتحاد اجزاء آن می باشد که خداوند عز اسمه بین آنها قرار نموده… قهرمانان و مجاهدین صدر اسلام در اثر همبستگی و اتحاد ،  خار راه را از میان برداشتند و جهان را مسخر نمودند… اغلب فاسقان و اکثر مفسدین که در جامعه مقامی بدست آورده و به منزلتی رسیدند ،  دست ناپاک خود را به ظلم و ستم آلوده کردند در نتیجه اتحاد اتفاد بود… خلاصه مطلب اینکه در هر کاری اتحاد لازم است از هر حیث به پیشرفت کار کمک می کند… مسلما باید دانست که اگر دو گروه ” مفسدین  ”  و  ” مصلحین ” باشند هر دو دسته بخواهند با اتحاد پیشروی کنند یکی غالب آید دیگری مغلوب گردد ، بی شک حق همیشه بر باطل پیروز است ، گروه مصلحین غالب خواهند شد اما هدف و مقصود ما در این موضوع آن است که با اتحاد ، جهان را می توان آباد کرد و مسلمین نباید مایوس باشند ،  زیرا حقیقت پایمال شدنی نیست… شما ای مسلمین عالم بیائید دست اتفاق به هم بدهیم تا دنیای بشریت را متوجه حقایق اسلام و قرآن بسازیم.  آخر تا کی دشمنان دین مبین اسلام بر این تفرقه و نفاق ما بخندند ، مگر کتاب آسمانی ما نمی گوید  :  واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا ، یعنی به ریسمان محکم خدا چنگ زنید و متفرق نشوید ، آری قرآن است که می فرماید خصومت ، کینه و عداوت را کنار گذارید اتحاد ،  اتحاد اتفاق روی آورید ،  به خدای بزرگ سوگند اگر ما افراد مسلمان به این آیه کاملا توجه نموده و عمل کنیم ،  کلیه درد های اجتماع ما برطرف می شود ، دلیل  و برهان آن هم بسیار واضح است ، زیرا اگر ما یکجا جمع می شدیم ، درد دل می کردیم ، عزلت و گوشه نشینی را از صفحه روزگار بر می انداختیم و مانند حلقه های زنجیر به یکدیگر متصل می شدیم  ، دیگر کار ما مسلمانان به این روز سیاه نمی رسید ،  دیگر نادانان ما را به چشم حقارت نگاه نمی کردند ،  دیگر دزدی و چپاول گری در میان نبود و امثال آن… با این وصف نباید ناامید شد و دلسرد گردید ،  بلکه باید کوشید اتحاد را برقرار ساخت ، باید دست به دست هم دنیای نوینی بوجود آورد…

bigtheme